سفارش تبلیغ
صبا ویژن


زمزمه های یک شب سی ساله

 

 

- شعله ی بیدار

می خواهم و می خواستمت تا نفسم بود

می سوختم از حسرت و عشق تو بسم بود

 

عشق تو بسم بود که این شعله ی بیدار

روشنگر شبهای بلند قفسم بود

 

آن بخت گریزنده دمی آمد و بگذشت

غم بود که پیوسته نفس در نفسم بود

 

دست من و آغوش تو هیهات که یک عمر

تنها نفسی با تو نشستن هوسم بود

 

با الله که بجز یاد تو گر هیچ کسم هست

حاشا که بجز عشق تو گر هیچ کسم بود

 

سیمای مسیحایی اندوه تو ای عشق

در غربت این مهلکه فریاد رسم بود

 

لب بسته و پر سوخته از کوی تو رفتم

رفتم به خدا گر هوسم بود بسم بود


نوشته شده در شنبه 92/2/21ساعت 7:31 عصر توسط محمد علی آراسته نظرات ( )

قالب : پیچک